کد خبر 635164
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۷

شیخ وقتی به یک شهید می‌رسید، من به چهره‌اش نگاه می‌کردم که عکس‌العملش چیست؟ می‌دیدم که چهره‌ شیخ عوض می‌شود. قطرات اشک از چشمانش جاری می‌شد، ولی وانمود می‌کرد که گریه نمی‌کند. می‌ترسید که باعث ضعف شود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در خاطره ای درباره شهید شیخ محمد حسن شریف قنوتی آمده است:

بیست و دوم مهر 1359، نزدیکی‌های مسجد جامع ایستاده بودیم، که یکی با وانتی آمد و گفت: «شیخ، یک شهید آورده‌ام. شناسایی نمی‌کنی؟»
شیخ شریف، دهان آن شهید را بوسید و گریه کرد و گفت: «این را می‌شناسم.»
شیخ، مشخصات آن شهید را روی کاغذ نوشت و روی بدنش گذاشت. بعد به راننده گفت: «او را به سردخانه تحویل بده.»
شیخ وقتی به یک شهید می‌رسید، من به چهره‌اش نگاه می‌کردم که عکس‌العملش چیست؟ می‌دیدم که چهره‌ شیخ عوض می‌شود. قطرات اشک از چشمانش جاری می‌شد، ولی وانمود می‌کرد که گریه نمی‌کند. می‌ترسید که باعث ضعف شود.
هنگامی که یکی از بچه‌ها شهید می‌شد، شیخ می‌گفت: «ای کاش من به جای او بودم.»
شریف، شیخ شهید شهرمان – خرمشهر – را به یاد می‌آورد که بر جنازه هر شهیدی فرود می‌آمد، می‌بوسیدش، چشم‌های بازش را می‌بست، چفیه‌ خونینش را از گردنش باز می‌کرد و صورتش را می‌پوشاند.

کتاب نفر هفتادوسوم، ص 108
منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
    0 0
    سلام بی سلیقه خوب یک عکس شهید رو یا پیدا می کردی یا عکس کتاب رو می گذاشتی یا یک عکس بهتر خیلی مدتی هست بی سلیقه شدید و من حواسم جمعه خیلی عکسها به موضوعات نمی خوره مثلا در مورد مورد بحث سینما از دیدگاه رهبر انقلاب عکس روحانی و آقا رو گذاشتید!!
  • ۰۹:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
    0 0
    شهادت قسمت ما میشد ای کاش.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس